به گزارش حوزه فرهنگ و هنر خبرگزاری تقریب، کتاب «جنگهای صلیبی» نوشته عبدالله ناصری طاهری بهتازگی توسط مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی منتشر و راهی بازار نشر شده است.
این کتاب سه فصل دارد که فصل اولش «علل و زمینههای جنگ در جهان اسلام» با زیرعنوانهای در اروپا، نقش صلیبی در جنگها، حج و زیارت بیتالمقدس، آموزه توبه و بخشش، آموزه جهاد و جنگ مقدس، اندیشه هزارهگرایی و علل مادی و اقتصادی جنگها است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
فصل دوم نیز «جنگهای هشتگانه» نام دارد و شامل عناوین حرکت به شرق (نخستین جنگ صلیبی)، سپاه منظم صلیبی به سوی شرق، نیقیه: نقطه شروع، نخستین امیرنشین صلیبی در رُها، انطاکیه: دومین امیرنشین صلیبی، حرکت به سوی مرکز و تأسیس دولت مرکزی، شیعیان و جنگهای صلیبی، عالمان مسلمان و جنگهای صلیبی، حکومت صلیبیها در صفحات شرقی مدیترانه، فرقههای نظامی در سرزمینهای اشغالی، جنگ دوم، حطین و نبرد سرنوشتساز، جنگ سوم، جنگ چهارم، جنگ پنجم، جنگ ششم، جنگ هفتم و جنگ هشتم میشود است. در فصل آخر با عنوان «آثار و پیامدهای جنگ» نیز عناوین
آثار جنگهای صلیبی در جغرافیای
اسلام ارائه شدهاند.
کاظم موسوی بجنوردی رئیس مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی در بخشی از یادداشت خود بر آغاز این کتاب نوشته است:
«در قرون و سدههای گذشته، یکی از مشهورترین مقاطع تاریخی میان شرق اسلامی و عربی با غرب مسیحی، دورهای است که از آن به عنوان «جنگهای صلیبی» یاد شده است. کمابیش مانند هر واقعه مهم دیگری در این سطوح و دوره بسیار طولانی، هر دو سو، میدان نبرد و نزاع را تا عقاید و مذاهب و کتابها و رسالهها و جملگی مواد تبلیغی گستردند و آثار آن نبردها و نزاعها، اینک نه فقط در آثار تاریخی دو طرف ماجرا، بلکه در بسیاری از یادگارهای برجای مانده از آن قرون و اعصار قابل ملاحظه است. حتی، در نظر اشخاص و گروههایی در جهان معاصر، جنگهای صلیبی هنوز پایان نیافته است و شعلههای چنین عقیدهای، در هر دوی سوی نزاع، هر از گاه در جامههای نوین سر بر میآورد. با آنکه در شرق و غرب، بررسی دورۀ جنگهای صلیبی موضوع تحقیقات بسیار بوده و به زبانهای گوناگون آثار فراوانی نوشته و منتشر شده است، باید اذعان کرد که آثار تحقیقی به زبان فارسی در این باب هنوز چندان نیست.»
همچنین مؤلّف در مقدمه خود بر این اثر نوشته است:
«جنگهای صلیبی برگی نیمه زرد و نیمه زرین از
تاریخ اروپای مسیحی و مدیترانه اسلامی است. جنگهایی که متولیان کلیسای غرب با استناد به متون مقدس خود آن را توجیه، و شوالیههای تحت امر برای فرار از بحران داخلی آن را نمایندگی کردند. این جنگها به پشتوانه ایده «مردن برای مسیح» به تعبیر بالدریک دویلی، تاریخنگار معاصر جنگها، که برای مسیحیان صلیب بر سینه، تصوری زیبا بود شکل گرفت. نبردهایی که به گفته ادوارد گیبون، هم ثروت اروپای غربی را بلعید و هم جان انسانهایی را گرفت که میتوانستند با دنیای اسلام رابطهای دوستانه برقرار کنند. به نظر همین مورخ بریتانیایی، این جنگهای برگرفته از اندیشه مسیحیت قرونوسطا، خرافهای معصیتآمیز بیش نبود و جنگاوران صلیبی جاهل مقدسان فریبخورده بودند؛ اما همین جنگها و فرازوفرودهای نظامی، سیاسی و اجتماعی آن، در تولید گفتمان جنگی و سلحشوری اروپا بسیار مؤثر بود و روح صلیبیگری را زنده نگه داشت: چه «صلیبی گری در آرامش» که به تعبیر آلفرد کرر، منتقد برلینی، در رفتار ویلهلم دوم پادشاه آلمان در ۳۱ اکتبر ۱۸۹۸ در بیتالمقدس متجلی شد و چه «صلیبی گری در هیاهو» که آن را پس از ارائه نظریه «برخورد تمدنها» ی ساموئل هانتینگتون در اروپا میتوان یافت؛ نظریهای که در امتداد دکترین «خشونت مسلمانان» برنارد لویس، منظومه هراس از دیگری (اسلام) را شکل داد و به برداشت زیبای ادوارد سعید، یک شیاربندی غیرواقعی در پهنه مناسبات ادیان توحیدی ایجاد کرد. یک نظریهپرداز خشونت، مثل هانتینگتون، با تکیهبر عنصر فرهنگ، دوباره گفتمان تاریخی اشباعشده از جهل را در غرب بررسی کرد تا فرهنگ اشغال و تصرف زنده شود، همان چیزی که صلیبیها حدود هزار سال پیش باهدف تسلط کامل بر تجارت مدیترانه، مسیحیسازی کامل شرق مدیترانه و جهانیکردن مسیحیت تعقیب کردند. البته با این بهانه که مسیحیان مدیترانه شرقی در تنگنای آزار و اذیتاند. ادعای خلافی که کلود کاهن، تاریخپژوه جنگ صلیبی در دوره معاصر، با قدرت رد کرده و معتقد است: «جهان اسلام (آن روز) چند اعتقادی است و پیروان سایر ادیان الهی با یک نوع همزیستی مسالمتآمیز، که ما بیهوده نمونه آن را در جوامع دیگر جستوجو میکنیم، حضور داشتهاند». حادثه یازدهم سپتامبر (که هنوز بخشهایی از آن در ابهام است و البته بهدرستی به نام جنایتی بزرگ از بنیادگرایان اسلامی در تاریخ ثبت، و متعاقب آن هیاهوی صلیبیگری و اسلامستیزی در اروپا زنده شد و حتی آندره بریویک، جوانی نروژی با لقب شوالیه معبد، جان دهها مسلمان را گرفت) بازخوانی گفتمان صلیبیگری را در کل جهان رواج داد. خوانش دوباره جنگ صلیبی البته زمینۀ دیگری هم داشت و آن «اروپامحوری» و «غرببرتری» بود که امثال هگل به بازتولید آن مشهورند و سعی دارند القا کنند که نوآوری بشری در تاریخ همه از غرب است و چیزی به نام تمدن اسلامی وجود ندارد؛ درصورتیکه در همین کتاب آمده است حضور مسیحیان صلیبی به مدت دویست سال در شرق مدیترانه، به دنباله وامداری از اندلس و سیسیل، ارمغانی بزرگ برای اروپا بود و پایه تمدن آینده آن را شکل داد.
تاریخنگاری جنگ صلیبی عرصه وسیعی را در اروپا به خود اختصاص داد؛ اما به گفته کلود کاهن، کتابهایی که در زمان جنگها پدید آمد، در فضایی آکنده از امیال و هواهای نفسانی بود که با پژوهشهای علمی همخوانی نداشت. این نگاه یادگار قرون وسطا است و تا عصر ما هم هنوز ادامه دارد. این نوشتهها افکار و احساسات مؤلفان شأن را دربر دارند و خوانشی خاص از جنگها به دست میدهند. جنگهای طولانی به نام صلیب پدیده تاریخی است که جهل بر واقعیت علمی سایه انداخته است، ازاینرو باید پذیرفت بهرغم پیشرفت چشمگیر تاریخنگاری در دورههای اخیر، جنگهای صلیبی هنوز به پژوهشهای جدید نیاز دارد. در دوره کنونی، یهودیان از مردان و تاریخ صلیبی، تلاشی برای طرح ملی و قومی خود شکل دادند؛ نمونه بارز آن ژوزه پراور، تاریخپژوه صاحبنام یهودی در اسرائیل است. او که خانواده و مادرش را در جنگ جهانی دوم و ماجرای هولوکاست از دست داد به توصیه ریچارد کوئبر، تاریخدان انگلیسی، خود را به حوزه تاریخ و بهویژه جنگهای صلیبی کشاند و آنچه امروزه میبینیم، یعنی علاقه تاریخپژوهان یهودی به تبیین مبالغهآمیز نقش یهودیان در آن جنگها، مدیون او است.
«علت اصلی جنگها» نیز از چالشهای جدید در تاریخنگاری جنگ صلیبی است. اینکه پاسخ به استمداد روم شرقی توسط پاپ و کلیسای کاتولیک غرب عامل اصلی جنگ است، مثل آنچه پیتر فرانکوپن، استاد تاریخ آکسفورد، در اثر جدیدش به نام جنگ صلیبی اول، اصرار بر اثباتش دارد (البته این رویکرد طرفداران اندکی دارد) یا اینکه دلیل این حشر گسترده شوالیه و عوام در اروپا در پایان قرن یازدهم میلادی چیزی فراتر از کمک به امپراتوری روم شرقی است، همانطور که خطابه پاپ اوربان دوم در مجمع کلرمون این را گواهی میدهد و البته اغلب مورخان قدیم و جدید مسیحی تابع این نظرند؛ البته حادثه یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ م، نقطه عطفی در اندیشه و گفتمان جنگ صلیبی شد و درنگ بیشتر در فلسفه جنگها را نوید داد و پیوند گذشته و حال مناسبات اسلام و مسیحیت را پررنگتر کرد. در این رهگذر، جاناتان ریلی اسمیت، مورخ پرآوازه انگلیسی، بیشترین نقش را داشت؛ کتاب جنگهای صلیبی، اسلام و مسیحیت او که هفت سال پس از انهدام برجهای دوقلو نیویورک منتشر شد، بازتولید گفتمان جدیدی بود بر این اساس که اروپاییها ادبیاتی ویژه را به جنگ صلیبی اختصاص داده و با لفاظیها، تاریخ را منحرف کردهاند. او بهصراحت یادآور شد: «ما نباید امیدوار باشیم که میتوانیم کسانی را که تا این حد از ما متنفرند (یعنی مسلمانان) درک و با آنان مقابله کنیم؛ مگر اینکه با طرز تفکر آنها آشنا شویم. این کار مستلزم چشم گشودن به واقعیتهای گذشته خودمان است نه تخیلاتمان.»
کتاب پیشرو که تفصیل مدخل صلیبی، جنگها است، الزاماً به دور از تحلیل و بررسی است و نویسنده در دیگر آثار مربوط، به تحلیل آن اهتمام داشته است؛ اما توجه به این بخش از تاریخ اسلام و مسیحیت برای ایرانیان ضرورت بسیار دارد؛ به اسباب گوناگون: انقلاب اسلامی ایران که هم اسلام سیاسی را تقویت کرد وهم اسلامهراسی غرب را شدت بخشید، و سهم بزرگ ایرانیها در این جنگها، صلاحالدین ایوبی، فخرالدین یوسف جوینی و احمدیل بن ابراهیم حاکم مراغه و همچنین آثار و پیامدهای مهم جنگ در سرزمین اسلام که به آن پرداختهام.»
اینکتاب با ١١۴ صفحه، شمارگان ۲ هزار نسخه و قیمت ۱۸۵ هزار تومان منتشر شده است.
انتهای پیام/
منبع: تقریب
کلیدواژه: جنگهای صلیبی
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
جنگ های صلیبی
جنگ صلیبی
جنگ ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.taghribnews.com دریافت کردهاست، لذا
منبع این خبر، وبسایت «تقریب» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۱۱۹۸۴۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
دین سینما به امام صادق(ع) چه زمانی ادا میشود؟
این اهمیت از آنروست که با توجه به آمارهای منتشر شده ازسوی نهادهای علمی کشور بیشتر مخاطبان ایرانی به موضوعات دینی اهمیت میدهند و براساس آخرین پیمایش مرکز تحقیقات صدا وسیما نیز پربینندهترین برنامههای رسانهملی برنامههای مذهبی هستند. اما اینکه چرا تاکنون درصنعت فیلمسازی و سریالسازی به چنین موضوع مهمی کمتر پرداخته شده نیاز به بررسی بیشتری دارد.
سینما و فیلمسازی مذهبی سینما ذاتا هنری قصهگو و در عینحال وابسته به تکنولوژی محسوب میشود و به همین جهت بستر خوبی برای طرح روایت و داستانهای برآمده از باورها و عقاید انسانها در طول
تاریخ است. همچنین بهدلیل بدیع و مدرن بودن، ابزارهای نامحدودی در اختیار دارد که میتواند در اذهان مخاطبان عمیقا اثرگذار باشد. از آغاز شکلگیری سینما در اواخر قرن نوزدهم تا به امروز، جادوی سینما این امکان را فراهم کرده تا سینماگران، دغدغههای اعتقادی و مذهبی خود را از طریق این رسانه به نمایش بگذارند. بهطورکلی این تولیدات دارای اهمیت استراتژیک هستند و میتوانند در نمایش و قرائت مطلوب مردم درخصوص ادیان، مهم و پرطرفدار باشند.
چرا سینمای دینی در ایران شکل نمیگیرد سینمای ایران اسلامی که بهعنوان مرکز اصلی تجمع شیعیان دنیا، سالهاست در تولیدات انواع فیلمهای سینمایی با رویکردهای انسانی و اخلاقی خوش درخشیده اما بهنظر میرسد تاکنون برای تولیداتی از نوع سینمای دینی حرف چندانی برای گفتن نداشته باشد؛ آنهم در شرایطی که جریانات انحرافی صهیون و وهابیت، تمام سپاه خود را برای به تصویر کشیدن دوران صدر
اسلام بهگونهای که مطلوب خودشان است، به میدان آوردهاند. از ساخت فیلم و حکمرانی بر سینمای هالیوود تا بودجهریزی و سریالسازی در کشورهای حاشیه خلیجفارس و خاورمیانه برای تحریف تاریخ
شیعه و دوران امامت اولاد نبی اسلام(ص) آن هم بدون رعایت ابتداییترین ملاحظاتی که میتوان داشت.
تحریف تاریخ شیعه مصداق فراوانی را میتوان از میان تولیدات عربی درباره تحریف تاریخ شیعه همراستا با تفکر ضدایرانی مثال زد اما متأخرترین آنها میتواند مجموعههایی مانند «اِمامُ الْفُقَهاء» یا «حشاشین» باشد که این روزها نامش سر زبانها افتاده است. این تولیدات نمایشی گرچه ازسوی برخی با سهلانگاری دنبال میشود اما ماجرای آنها عمیقتر از مباحثی چون جنبه سرگرمی صنعت فیلمسازی است و تلاش میشود تا با القای تصویری غلط، زمینه تحریف تاریخ را فراهم کند.به طور مثال این مجموعههای تلویزیونی نه فقط بهدور از اهداف سیاسی و ضدشیعی ساخته نشدهاند بلکه دقیقا میدانند چه هدفی را دنبال میکنند و قرار است چه تصویری از اسلام و شیعه به جهان ارائه نمایند تا در نهایت آنچه در اذهان در مورد اسلام و تشیع شکل میگیرد، به نفع خودشان و در راستای تضعیف اندیشه ولایی شیعیان باشد که امروز رسانهها و اندیشمندان صهیونیستی چنین تفکری را مانع جدی حیات خود میدانند.
تصویری تحریف شده از امام صادق(ع) به عنوان نمونه مجموعه «اِمامُ الْفُقَهاء» که در رابطه با زندگی امام صادق(ع) به کارگردانی سامی جنادی سوری و نویسندگی حامد العلی کویتی با حمایت شرکت کویتی الخیر در ۳۰ قسمت ساخته شده و در سال ۱۳۹۱ از شبکه العراقیه در عراق پخش گردید و پس از آن شبکه الکوثر صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران نیز البته با برخی اصلاحات، ازجمله پوشاندن چهره مبارک بنیانگذار مذهب شیعه(ع) و پدر بزرگوارشان، آن را به نمایش گذاشت، تلاش شده تا روایتی تاریخی از خلفای اربعه ارائه دهد و با توجه به نهضت علمی که امام باقر(ع) و امام صادق(ع) پایهگذاری کردند، این موضوع را اثبات کند. این در حالی است که این
سریال با توجه به جایگاه این دو امام شیعه در پی اثبات جریان خلافت است اما از این امامان و خلافت برحق آنها چیزی نمیگوید.همین امر سبب شد برخی مراجع تقلید در کشورهای مختلف اسلامی از این سریال انتقاد کنند. «اِمامُ الْفُقَهاء» اگرچه مدرسه علمیه امام صادق(ع) در مسجد النبی(ص) و پرورش فقها و علما در آن مدرسه را به تصویر کشیده است، اما به امامت این امام بزرگوار و نشان دادن شخصیت وی در حد یک فقیه، بسنده کرده که چنین رویکردی در مجموعهای که مدعی روایت زندگی امام صادق(ع) است، نمیتواند بیهدف بوده باشد.بر همین اساس باید این سؤال را مطرح کرد، آیا واقعا ساخت فیلم و سریال در خصوص بنیانگذار مذهب شیعه وظیفه سینما و تلویزیون ایران نیست؟
حشاشین در مقابل تفکر شیعی در راستای بررسی تولیدات فیلمسازی و سریالسازی، باید گفت سریال حشاشین نیز که در ماه رمضان امسال پخش شد و تلاش کرده جنبش شیعه اسماعیلیه را همراستا با داعش به تصویر بکشد را هم باید در این رابطه ارزیابی کرد. اسماعیلیها نام خود را از اسماعیل بن جعفر، فرزند امام صادق(ع) گرفتهاند. آنها برخلاف شیعیان اثنیعشری، که امام موسی کاظم(ع) برادر کوچکتر اسماعیل را به عنوان امام پذیرفتهاند، معتقد بودند اسماعیل جانشین امام صادق(ع) بوده است. همین تفکر انحرافی حالا دستمایه جریانهای صهیونیستی شده تا از زبان کشورهای سکولار اسلامی فیلمی ساخته شود که تفکر شیعی را با داعش ساخته شده توسط غرب پیوند زنند و به جهانیان نشان دهند که تفکر داعشی همراستا با تفکر شیعی است و با تحریف تاریخ، کذبیات تفکری خود را جای حقیقت اندیشه شیعیان جا بزنند.
سینما حق دستکاری تاریخ را ندارد با بازخوانی انتقادات و واکنشهایی که امروزه از سوی منتقدان به چنین آثاری میشود، میتوان بهخوبی دریافت که جریانات صهیونیستی چگونه از دوقطبیسازی و پاککردن تاریخ بهره میبرند. بهطور مثال شاید فیلمنامهای با یک قصه اجتماعی و عاشقانه این امکان را برای فیلمساز فراهم کند تا دخل و تصرفی در موضوع ایجاد نماید اما فیلمساز طبیعتا حق دستکاری تاریخ و وقایع شناخته شده را ندارد، بهخصوص اگر درام به شخصیتی تاریخی بپردازد که در یک دوره زمانی خاص نقش فعالی داشته است؛ این نقدی است که وجیهه عبدالرحمن از بازیگران سینمای عرب بهتازگی بر سریال «حشاشین» مطرح کرده است. متاسفانه پدیده جعل تاریخ در درام تاریخی عرب و ترکیه بسیار وجود دارد، چراکه آنها فیلمنامهها را از بین رویدادهایی برمیگزینند که مواضع قهرمانانه را تقویت و افتخارات و پیشینیانشان را ستایش میکند و این قطعا به نفع درام نیست و وقتی این درام درخصوص به تصویر کشیدن شخصیتهای ارزشمند دینی جمع زیادی از مردم دنیا باشد، اشکال چنین رویکردی بیشتر نمود پیدا میکند.حتی برخی منتقدان شبکههای عربی نیز در مورد این سریال گفتهاند: این مجموعه نمایشی در ابتدا و انتها ماحصل خیال بوده که از تاریخ الهام گرفته شده است.
وقتی صهیون برای کوبیدن اسلام سیاسی دست بهکار میشود ساخت سریالهایی چون حشاشین از سوی جریان صهیونیستی که امروز در ضعیفترین جایگاه خود قرار دارد راهبری میشود تا با کوبیدن اسلام سیاسی در ایران، اخوانالمسلمین در مصر و حماس در فلسطین که بزرگترین دشمن آنها محسوب میشود و جریان مقاومت را در منطقه پدید آوردهاند به جریان تندروی ساخته شده توسط آمریکا داعش نسبت دهد که اسلامهراسی را در دنیا تقویت کند.
در جنگ روایتها چه کردیم؟ حالا در این جنگ روایتها، سینمای ایران شیعی برای روایت
صادق از زندگی پدر مکتب جعفری چه کرده است؟ گرچه تلویزیون ایران درخصوص صدر اسلام و حوادث کربلا تولیدات قابل دفاعی داشته و میتوان به مجموعههایی مانند مختارنامه، امام علی(ع)، معصومیت از دست رفته، ولایت عشق، تنهاترین سردار و... اشاره کرد که هرکدام دورهای از تاریخ اسلام را مورد بررسی قرار دادهاند اما در این بین، جای یک فیلم سینمایی یا سریال در شأن بنیانگذار مذهب شیعه، بهشدت احساس میشود.همانطور که بر همه روشن است، تاریخ تمدنی غرب بدون وجود آوردههای علمی مسلمانان قطعا به جایی نمیرسید یا دستکم این دستاوردهای دانشمندان و عالمان اسلام بود که کتابخانههای غرب را تا دورهای از تاریخ پر کرد.طبیعتا تمدن کنونی جهان، ازتلاش ملل گوناگون در طول تاریخ شکل گرفته است وسهم اسلام در پیدایش وتوسعه این تمدن، بیش ازدیگر تمدنها نباشد، کمتر نیست. پرسش اینجاست که آیا سینمای ایران ظرفیت ساخت فیلمی برای بیان این تاریخ را ندارد یا ما با فقر سینماگران دغدغهمند و شیعه مواجه هستیم؟
دوران سینمای سکولار گذشته است علوم و تمدن اسلامی از مسیرهای مختلفی به غرب منتقل شد که ترجمه کتب عربی به زبانهای اروپایی و تدریس و استفاده از کتب عربی که دانشمندان مسلمان آنها را در مراکز علمی نوشته یا ترجمه کرده بودند، بیشترین تاثیر را داشت. شاید این توضیحات برای اثبات اهمیت توجه به اقدامات اساسی امام صادق(ع) و جهاد علمی که او ایجاد کرد، کافی است تا متوجه باشیم که تا چه اندازه پرداخت به زندگی این دانشمند زمان، گردآورنده علوم اسلامی و سپس انتشار آن به سراسر دنیا و حتی تاثیرش بر شکلگیری غرب در سینما و تلویزیون اهمیت و جذابیت دارد. مردم ایران مخاطبانی مشتاق به تماشای آثار نمایشی با مضامین مذهبی و دینی هستند.در همین ماه رمضان گذشته واقعا روشن شد که دوران «تلویزیون، رسانهای با ماهیت سکولار است» گذشته و نهفقط تلویزیون که سینما نیز تشنه تولیداتی با مضامین ارزشمند است؛ چراکه مخاطب سینمای امروز نیز چنین خواستهای دارد و فیلمهای دفاعمقدس یا انقلابی همیشه در ایران پرفروش بودهاند.
جای خالی استکبارستیزی رئیس مکتب جعفری در سینما میتوانیم با یک روایت دقیق و جذاب سینمایی، حقانیت شیعه و تاثیراتی را که بر فرهنگ بشری گذاشته، ثابت کنیم و این بار ما بهعنوان شیعیان ۱۲امامی و باورمند به مهدویت بگوییم غرب چگونه غرب شد و حالا با فاصله از همان دستاوردها امروز به چه نقطهای از اضمحلال فرهنگی رسیده است؟! در حقیقت دوران زندگی امام صادق(ع) را از هر منظری که مورد توجه قرار دهیم، سرشار از قصهها و پیروزیهای علمی و فرهنگی است که موجب شکلگیری دوران طلایی اسلام شد و تمامی این دستاوردها قابلیت نمایشیشدن دارد؛ ضمن اینکه امروز که جهان علیه هر نوع استکبار برخاسته و آزادگان مسلمان و غیرمسلمان خواهان برچیدهشدن رژیم صهیونیست هستند، بهترین فرصت برای بیان وجوه استکبارستیزی رئیس مکتب جعفری است و سینما باید دستبهکار شود تا در این جنگ رسانهای از موثرترین و فراگیرترین رسانهها، یعنی فیلمسازی برای تولید محتواهایی متناسب با فرهنگ شیعی بهره برد و چه روایتی مهمتر و ضروریتر از روایت زندگی امام صادق(ع)؟! سینما قصه میخواهد، حادثه و قهرمان نیاز دارد و دوران امام صادق یکی از توفانیترین ادوار تاریخ اسلام است که از یک سو اغتشاشها و انقلابهای پیاپی متعددی را تجربه کرده، از جمله قیام خونخواهان امام حسین(ع) و از سوی دیگر در این دوره تاریخی شاهد برخورد مکاتب، ایدئولوژیها و تضاد افکار فلسفی و کلامی هستیم که ناشی از برخورد امت اسلامی با مردم کشورهای فتحشده با دنیای خارج است. در آخر اینکه به نظر روایت این دوران طلایی از اسلام شیعی در سینما کمی همت، دغدغه و اسلامشناسی میخواهد تا فیلمنامهنویسان و کارگردانان سینمای ایران دستبهکار شوند و مدیران سینمایی و صداوسیما را کنار خود ببینند و دست و دلبازانه برای فتح و پیروزی شیعیان، این بار نه مانند صدر اسلام با فدا کردن خون؛ بلکه با تخصیص بودجه کافی، بهرهمندی از فناوری و استفاده از افراد باسواد و آگاه، آثاری نمایشی تولید کنند و مرزهای فرهنگی و هنری را درنوردند.